سفارش تبلیغ
صبا ویژن
لینکدونی
جستجو
 

 

 

یک سال گذشت ، یک سال از عشق من و تو تارای من . عشقی که با سختی های زیاد ، گریه های شبانه و تماسهای پنهانی ادامه پیدا کرد . عشقی که با بغل کردن همدیگه به اوج رسید و اس ام اس های شبانه خبر از دل بی قرارمان میداد. درین یکسال صدایمان سکوت ، دلمان خون ، خوراکمان غم و کوله بارمان دلتنگی بود .

باد را زمزمه این بار نوایی دگر است

لای موهای نمورم شب دریایی خواب

قصه ها می پزد از گندم عشق

امشب از فاصله بین دو موج

ماهی نقره ای یاد تو را می گیرم

  امشب از پشت سراپرده اشک

 ماه را می دزدم می گذارم به سر سبز سپیدار بلند..........

 

تارای عزیز من ، این وبلاگ رو دارم با قطره های خونم واست میسازم ، میدونم الان نمیتونی بیای اینترنت ، میدونم تا حالا با گذشت تقریبا ?? ماه از ساخت این وبلاگ هنوز نتونستی یه بار هم بیای توش اما عشقم نگران نباش میدونم نمیتونی بیای و اینجا رو ببینی .

تارا توی این یک سال پدر و مادرت بارها متوجه دوستی من و تو شدن و هر باز که فهمیدن و تو به من میگفتی یادته من صدام غمگین میشد و تو بهم میگفتی نگران نباش تا آخر دنیا پیشتم ؟

تارا یادته وقتی که بغلت کردم از ترس اینکه کسی ببینتمون و مشکلی ایجاد بشه میلرزیدم ؟ تارا یادته وایمیستادم دمه خونتون که هر روز ببینمت ؟ تارا دلم برات خیلی تنگ شده امشب دارم با اشک واست مینویسم . مدتها بود که توی وبلاگ چیزی ننوشته بودم اما الان تصمیم گرفتم یه پست بزارم تا بعدها که تونستی بیای توی اینترنت بدونی که عشقت توی این مدت چی کشیده .

تارا یادته بهم چاقو زدن ؟ تارا یادته وقتی صورتمو دیدی که بینیم شکسته بود و صورتم جای چاقو روش مونده بود بهم گفتی هر شکلی باشم دوستم داری ؟ تارا یادته اون روز برگشتی و بهم لبخند زدی ؟ تارا یک سال از عشقمون میگذره عزیزم سالگرد عشقمون مبارک باشه .

خدایای من ، به خدا میدونم دوستی پسر و دختر موافق اسلام نیست اما این چیه که من تارا بخاطر رسیدن به هم نماز خون شدیم ؟ خدایا دیگه کمک بکن به ما . دلم گرفته خدایا از دست پدر و مادرم و پدر و مادر تارا که اینقدر توی کارمون کار شکنی میکنن . دلم دیگه خونه دیگه دارم میمیرم یک سال غذاب و درد به خاطر عشق به هم . خدایا شکایتامو آوردم پیش خودت میخوام بهت بگم بابا دیگه نمیتونم بدون تارا . چند بار خانواده هامون فهمیدن که با هم دوستیم ؟ خدایا هر بار فهمیدن ما رو تا حد مرگ ترسوندن که میایم دمه خونتون و چیا میکنیم . خدایا دیگه بسمونه دیگه کمک کن بما . اگر میخواستیم از هم جدا بشیم تا حالا میشدیم . پس دست ما رو توی دست هم بزار . آهای پدر و مادرا به فکر ما باشید دور از هر لحظه به دنیای عشقمون میریم و اشکمان سرازیر میشود .خدایا میخوایم همدیگرو از تو بخواهیم . خدا میخوام پیش تارا باشم میخوام بازم بغلش کنم و ببوسمش ، این جرمه ؟ این جنایته ؟ عشق گناهه؟پس چرا باید اینقدر بخاطرش تاوان بدیم ؟

 

 

خورشید در قطب نیست

شبانه روزش همه شب

سرمائی که می سوزاند

و برفی عجیب

سپید...

مثل صبح

مثل خود را به مردن زدن

می ترسم

جای امنی در این مرگسرا می خواهم...

می روم..گوشه ای می نشینم

آسمانی بی ابر

اطلسی هایی تر

تارا یادته اون شبی که توی اس ام اس بهت گفتم روزای تلخ داره کم کم میره فقط یکم تحمل کن ؟ تارا این که دوباره خانوادت فهمیدن اوضاعمون رو خیلی وخیم کرد الان حالم خیلی بده این روزا بعد از وقتی که باز خانوادت فهمیدن فقط دوبار تونستیم خوب حرف بزنیم که توی هر دو مکالمه ازت پرسیدم گریه میکنی و تو گفتی نه ، تو هم ازم پرسیدی که گریه میکنم ؟ من گفتم نه که ناراحت نشی . اما عشقم دوریت هر شب و هر لحظه غمیه توی دلم . تارا ? شبه که دارم گریه میکنم . اونقدر گریه میکنم که بالشتم خیس میشه  آخه عادت داشتم تا صبح کنار هم باشیم . یاد حرفات می افتم . عشقم هنوز اس ام اس هاتو دارم جرات ندارم بازشون کنم و دوباره بخونمشون چون میدونم ممکنه اینقدر گریه کنم تا کور بشم و نتونم باز صورت مثله فرشته و ماهتو ببینم . تارا مبارک باشه شب کریسمس همون شبیه که من و تو به عنوان سالگرد عشقمون انتخاب کردیم .مبارک عزیزم . مرسی که یک سال این همه سختی رو بخاطر من تحمل کردی. خنده های تو واسم یه دنیاست هنوزم یاد همون خنده ای هستم که از توی تراس بهم کردی و همون خنده همه دنیای منه . تارا ببخشید که یکسال اشک رو برات هدیه آوردم امشب باز دوباره قلبمو بهت هدیه میدم . میخوام بهت بگم قلبت رو توی این یکسال خوب مواظبت کردم و همیشه مراقبش بودم .عشقم تارای من اگه دارم الان این وبلاگو مینویسم با این همه سختی که دارم چون دلم روشنه یه روز میای و اینا رو میخونی و میدونم که بالاخره میای . تارا دیگه دارم رک میگم آب از سرمون گذشته دیگه چیزی واسه مخفی کردن نداریم همه میدونن که ما همو دوست داریم . دیگه فقط کار شکنیه من میخوام بیام خواستگاریت دارم خودمو میسازم و آماده میکنم . میخوام خواستگارت باشم .

تارا یادته این اواخر چقدر واسمون شارژ خریدن سخت شده بود ؟ تارا یادته قرار شد روزی فقط ?? اس ام اس بدیم ؟ تارا دیدی دیگه از هم بی خبریم ؟ تارا دیدی شبا دیگه نمیتونیم اس ام اس بدیم ؟ دیگه لبامو نمیای بخوری؟ عشقم همین جا لباتو میخورم از همین جا پشت کامپیوتر و ساعت ? و ربع شبی که سالگرد عشقمونه و ما جدا از هم ولی باهمیم.تارا یادته توی مدرسه چیزی نمیخوردی که واسه خودم و خودت شارژ بخری؟ تارا یادته دنباله اتوبوسها و مینی بوس ها میدویدم تا پولمو نگه دارم و واسه پنجشنبه ها دوتار کارت شارژ ? هزار تومنی بخرم که شگفت انگیز بزنیم تا بشه ? تومن و تا صبح کنار هم خوش باشیم ؟ تارا باز موبایلم بی سر و صدا شده ... کجایی تارا امشب میخوامت میخوام تا صبح تو بغلت باشم ... یادته هر وقت شارژمون تموم میشد تو یه دونه ? تومنی داشتی و همیشه یکی واسه این مواقع داشتی ؟ که بدی به من و من نصفش کنم و واست بفرستم ؟

تارا یادته ماشینمو بهت دادم که پیش تو باشه و یادته عروسکتو بهم دادی که پیشم باشه ؟ تارا اینقدر اشک دارم میریزم که دیگه سرم گیج میره میخوام امشب یه پست خونین بنویسم نباید به این سر درد توجهی کنم . تارا عشقمون یک ساله شد . تارا تو زیباترین دختر دنیایی همه وجودمی همه عشقم و همه قلبمی . تارا جونم الان حتما اون ور خیابون توی خونتون خوابی و منم اینور خیابون .فاصلمون ? دقیقه است و اما یک هفتست که همدیگرو ندیدیم . تارا جونم دیگه نمیدونم چی بگم فقط بدون اومدم اینجا تا عهدمو باهات دوباره محکم تر کنم . تارا تا ابد دوستت دارم و منتظرت میمونم و باهات ازدواج میکنم و  عاشقت میمونم . تارا همه وجودمی همه زندگیه منی .

وای تارا وقتی تصور میکنم که بزودی میای دانشگاه و میتونی بری توی اینترنت و اینجا رو ببینی چقدر امیدوار میشم . توی این هوای سرد و بی خبری از تو تنها چراغیه که توی دلم روشنه حضور گرم تو .

تارا یک سال پیش بود که باهم توی جیمیل چت میکردیم . الان دقیقا یکی از همون شبهاست اما فرقش اینه که از هم بی خبریم چون خانواده هامون نمیزارن پیش هم باشیم . تارا وقتی بزرگتر شدی که تونستی خودت هرجا میخوای بری و به هرکسی میخوای زنگ بزنی یادت نره که من الان به پات موندم و دارم برای عشقت جون میدم . میدونم همیشه دوستم داری . منم همیشه دوستت دارم دلمون خوشه عشقم توی این دنیای غریب فقط همدگرو داریم .تارا اون کسی هستی که میخوام شبا کنارم باشه و توی بغلش تا صبح باشم . تارا یه روز میای پیشم اون روز دیگه همه چیز حل میشه . خدایا عشق تارا رو در دل پدر و مادر من و عشق من رو در دل پدر و مادر تارا بیانداز تا کار ما راحت تر بشه . عشقم همیشه واسه تو میمونم و به هیچ دختر دیگه ای فکر نمیکنم . به قول پیشرو من دیگه هیچ رنگیو دوست ندارم چون تو همه رنگی عشقم .



نوشته شده توسط پرویز ملک محمدی در

لینک مطلب نظر